Web Analytics Made Easy - Statcounter

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نظریه ولایت فقیه را گرانیگاه مرکزی و مرکز ثقل اندیشه‌های سیاسی حضرت امام(ره) می‌داند و می‌گوید: کتاب ولایت فقیه امام(ره) را می‌شود بیانیه و مانیفست نهضت اسلامی قلمداد کرد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شخصیت ذواطراف و چندبعدی امام خمینی (ره) به گونه‌ای است که کمتر متفکر و صاحب‌نظری می‌تواند با درنگ در منظومه معرفتی و سیره عملی ایشان، به ارائه تصویری کامل و شفاف از ایشان نایل شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در حقیقت آن حکیم الهی و منادی بزرگ معنویت و معرفت در عصر جدید، به آنچنان مرتبه و منزلتی صعود کرده که دسترسی به آن از عهده هرکسی برنمی‌آید و آنچنان‌که دیگران نیز گفته‌اند، نمی‌شود و نباید با ساده‌سازی و تقلیل وجوه متعدد نظری و عملی ایشان به یک یا چند ساحت خرد و مشخص، درخشش و علّو قدر آن را نادیده گرفت. با این همه شاید گریز و گزیری هم از این گونه مطالعات و مباحثات تک‌ساحتی درباره اندیشه‌های امام(ره) نباشد که گفته‌اند: آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید.
از این رو بر آن شدیم تا در آستانه سالروز رحلت جانگداز آن حکیم فرزانه، از دریچه آراء و اندیشه‌های سیاسی امام(ره)، به ایشان بنگریم و با طرح پرسش‌هایی در این زمینه، پرتوی هرچند گذرا بر میراث ماندگار ایشان در ساحت حکمرانی بیفکنیم.
مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ‌ و‌ اندیشه اسلامی، با حضور در محل خبرگزاری تسنیم به پرسش‌های ما در این زمینه پاسخ داد. به باور جمشیدی، اساس اندیشه سیاسی امام(ره) مبتنی و متکی بر معرفت‌شناسی، جهان‌نگری و انسان‌شناسی اسلامی است و تفاوت نوع نگاه امام خمینی(ره) به انسان و جهان از ویژگی‌های بارز اندیشه سیاسی ایشان است. مشروح بخش دوم گفت‌وگوی ما با او را در زیر می‌خوانید:

امام خمینی(ره) به مثابه متفکری دو زبانه در گفت‌وگو با مهدی جمشیدی 1/ رفتار پیامبرگونه

قطع نظر از بعد سیاسی و اجتماعی اندیشه‌های حضرت امام(ره)، شما رئوس کلی شخصیت و آثار ایشان را ذیل سه مفهوم کلی عرفان، فقاهت و تفکر دسته‌بندی کردید، اگر ممکن است کمی هم درباره وجه فکری و فلسفی ایشان توضیح بدهید.

به اعتقاد من در غیاب نمود سیاسی حیات امام(ره)، وجه فکری و فلسفی ایشان بسیار برجسته‌تر می‌شد. یعنی ما با متفکری مواجه بودیم که به اوضاع و احوال زمانه ما آگاه است و در مورد عقلانیت و اقتضائات فکری و فلسفی جامعه و تاریخ عصر خودش به طور جدی ورود می‌کرد و صاحبنظر بود و جامعه جدید را هم می‌شناخت و درباره آن اظهارنظر می‌کرد. حالا نمی‌خواهم بگویم یک روحانی روشنفکر ولی چیزی نزدیک به این یعنی ایشان قطعا فقیه و متفکری سنتی، محصور در حوزه و بی‌اعتنا به جامعه نبود و به همین دلیل این صبغه‌اش برجسته می‌شد؛ مثل شهید صدر. شما شهید صدر را به عنوان یک متفکر و نابغه می‌شناسید یعنی وقتی در مورد ایشان فکر می‌کنید بیش از هر چیز، وجه فکری او در دیده شما برجسته می‌شود در مورد امام فکر می‌کنم شاید بشود این‌طور جمع‌بندی کرد که اگر به صرفنظر از  وجه سیاسی عرفانی ایشان به دلیل اینکه ایشان خیلی اهل پوشیده سخن گفتن بودند و اساسا آدم مکتومی بودند شاید خیلی هم ایشان به چشم نمی‌آمدند در جامعه و فقط نزد اصحاب سرّ ایشان متمایز و خاص بودند می‌دانید که ایشان بعد از انقلاب در حدود 5 جلسه تفسیر سوره حمد داشتند اما آن چیزی که به نظرم وجه امتیاز ایشان بود و فاصله معناداری بین امام و دیگران ایجاد می‌کرد همین ضلع سوم بود یعنی امام به مثابه یک متفکر معاصراندیش.

شما در کاربرد اصطلاح متفکر در مورد امام(ره)، به معنای اعم کلمه اشاره دارید یا از آن در معنای تخصصی واژه و به مثابه فیلسوف استفاده می‌کنید؟

اشاره خوبی است، اگرچه امام(ره) یک فیلسوف اسلامی بلندمرتبه و صاحب دستگاه فکری منسجم اندیشگی بودند، اما منظور من در اینجا معنای عام کلمه است و شاید واژه حکیم در اینجا مناسب‌تر باشد، یعنی کسی که زمانه را درک کرده و جامع علوم مختلف است و به درک و برداشتی از انسان و جاودانگی و تاریخ دست پیدا کرده و آن معرفت کلی و بسیط را در همه آثار مکتوب و حتی منظوم خودش بازتاب داده.

از بعد اندیشه سیاسی آیا می‌توان کلیت اندیشه امام(ره) را ذیل مفهوم ولایت فقیه دسته‌بندی و فهم کرد؟

پرسشی که غالبا در مورد اندیشمندان حوزه علوم انسانی مطرح می‌شود این است که اگر ما، بین اضلاع و لایه‌های مختلف تفکری یک فرد جست‌وجو کنیم آیا می‌توانیم یک نقطه کانونی و یک مرکز ثقل پیدا کنیم؟ یعنی یک مفهوم محوری که همچون چتری باشد که بر سر سایر مفاهیم سایه بیفکند؟ پاسخ این است که در مورد بعضی از متفکران بله، می‌شود این‌طور قائل شد البته تعداد آنها هم کم نیست یعنی آنها گرانیگاه مرکزی دارند، مرکز ثقل دارند و تفکرشان واجد حوزه مرکزی و گرانیگاه است اما بعضی دیگر، ساحات تفکرشان غیرمتمرکز و پراکنده است و نمی‌شود از یک نقطه مرکزی در منظومه فکری آنها سخن گفت. در مورد امام(ره) شاید بتوان این طور قضاوت کرد که نظریه ولایت فقیه نقطه مرکزی و مرکز ثقل تفکر سیاسی ایشان است و من فکر می‌کنم که کلیت اندیشه‌های سیاسی امام(ره) و مفاهیم برساخته ایشان به دلیل ربط وثیقی که با مفهوم ولایت فقیه دارند، ذیل این نظریه قابل جمع است یعنی جوهره و هسته سخت مرکزی اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) مفهوم ولایت فقیه است البته با آن توضیحی که پیش‌تر عرض کردم که ایشان دچار فقر مفهومی و تئوریک نبوده، دچار تقلیل‌گرایی هم نبوده که در تفکر سیاسیشان عقلانیت، مصلحت، حقیقت، باطن نظام سیاسی و سایرمقولاتی نظیر این، جایی نداشته باشد دست کم من به چنین چیزی قائل نیستم اما همچنان که عرض کردم معتقدم چون این مفهوم صدرنشین است و سایر مفاهیم معرفتی ایشان را رنگ آمیزی کرده به این واسطه می‌توانیم بگوییم که این نقطه مرکزی در اندیشه ایشان است. نقطه مرکزی هم طبیعتا به این صورت تعریف می‌شود که ببینیم کجا بیشتر گره شکل گرفته این تراکم گره‌ها ما را به سمت نقطه ثقل تفکر یک متفکر دلالت می‌کند چون تراکم گره‌ها حاکی از اتصالات و ارتباطات اندام‌وار با آن مفهوم است و وقتی من در ذهن خودم محاسبه می‌کنم، می‌بینم تمام مفاهیم مطروحه امام(ره) در حوزه اندیشه حاکمیتی، همه‌جا ربط وثیق و مستحکمی با نظریه ولایت فقیه دارد. امام قطعا مبدع نظریه ولایت فقیه نبودند بلکه تعیّن بخش این نظریه بودند. ما دو حالت داریم یا کسی مبدع و مبتکر یک نظریه سیاسی یا یک مفهوم می‌شود و آن را خلق می‌کند که خب امام خالق نظریه ولایت فقیه نبوده یعنی این نظریه پیش از امام نیز پیشینه و سابقه داشته و در حالت دوم فرد تعیّن بخش یک نظریه است. پس عالم اول، عالم معرفتی است و عالم دوم، عالم اجتماعی که عبارت از این است که یک مفهومی را که دیگران ساخته و پرداخته‌اند به عنوان یک نسخه اجتماعی در بطن جامعه محقق می‌کنید. این البته نظر کلی است و در مورد امام هیچ یک از دو گزاره فوق صادق نیست؛ امام قطعا مورد اول نبوده چون ولایت فقیه یک نظریه شاذ و خاص امام(ره) نبوده که امام آن را ایجاد کرده باشد اما اگر این نبوده آیا می‌شود گفت صرفا تحقق بخش آن بوده که به نظر من نه. شما اگر کشف‌الاسرار امام را هم نگاه کنید می‌بینید که در آن کتاب 8 دلیل برای اثبات ولایت فقیه آورده شده و در کتاب ولایت فقیه حدود 13 الی 14 دلیل برای این مسئله اقامه شده و به اشکالات متعدد پاسخ داده و این نظریه را مماس کرده با مسئله‌ها و معضل‌های جامعه کنونی و نسبت آن را با مشروطه، با جمهوری با سلطنت و عالم تجدد مشخص کرده است پس یعنی شرح و بسط معرفتی داده این نظریه را. یعنی آن را گسترده و پروراندن یک نظریه هم کار ساده‌ای نیست. این‌طور نیست که تنها سازندگان یک نظریه قدر و اهمیت تراز اول داشته باشند بلکه گاهی شرح و بسط دادن و مقایسه یک نظریه با نظریه‌های رقیب و معارض اهمیتی در سطح خود آن نظریه دارد چون برافراشته نگه داشتن پرچم تئوریک یک نظریه در سطح جامعه و برقراری زیست مؤثر میان اجزا و عناصر مختلف آن کار ساده و کم اهمیتی نیست و امام این کار را انجام داده.

آنچه بیان کردید به تدوین نگرش سیاسی حضرت امام(ره) در ساحت حکمرانی برمی‌گردد که از حیث تاریخی مربوط به دوران پیش از انقلاب می‌شود ، آیا این آراء و نظریات در سال‌های پس از انقلاب هم مورد تأمل نظری مجدد و یا بسط و بازپیرایی ایشان قرار گرفت؟  

بعد از انقلاب تنها در دو مقطع است که اندیشه سیاسی امام و دیدگاه ایشان در حوزه حکمرانی برجسته می‌شود یکی مقطع تصویب قانون اساسی است و اینکه ولایت فقیه در قانون بیاید یا نیاید و یا با چه ترتیب و کیفیتی وارد مجاری قانونی و حکمرانی شود که اینها بحث‌هایی است که در همان روزهای اول انقلاب مطرح بود. مقطع دوم بحث‌‌هایی است که در سال67 شکل گرفت و حضرت امام(ره) در اواخر عمرشان باز در مورد نظریه ولایت فقیه اظهار نظر کردند البته اینها نسبت به کارهای ایشان در پیش از انقلاب حجم چندانی ندارد و سنگ بنای اصلی همان مباحثی بود که ایشان در دوران پیش از انقلاب آنها را مطرح کرده بودند از این رو کتاب ولایت فقیه امام(ره) که حاوی درس‌های ایشان در نجف است را می‌شود بیانیه و مانیفست نهضت اسلامی قلمداد کرد. امام(ره) در این کتاب با طرح بحث در زمینه حکومت عدل علوی و نظریه ولایت فقیه و پیدا کردن ربط و نسبت ما در جامعه جهانی مدرن و دوران غیبت معصوم و...جغرافیای بازی سیاسی خودشان را تعیین کردند. از این رو مبسوط‌ترین و مفصل‌ترین نظریه سیاسی امام را باید همان کتاب ولایت فقیه ایشان درنظر گرفت. ایشان معتقد بود و صراحتا هم می‌گفت که مجتهد جامع‌الشرایط ولایت در جمیع صور دارد لکن تولّی امور مسلمین وابسته به رأی مردم است که در صدر اسلام از آن به بیعت تعبیر می‌شده است؛ این یعنی ولایت در جمیع صور همان ولایت مطلقه است اما این ولایت مطلقه وابسته به رأی مردم است یعنی باید مردم آن را بخواهند و بطلبند.

این همان بحث مشروعیت و مقبولیتی نیست که به ویژه در مورد زعامت حضرت امیر(ع) و 25 سال سکوت و خانه‌نشینی اجباری ایشان هم مورد استناد قرار می‌گیرد؟

بله همان است یعنی وقتی کسی ولایت و حق حاکمیت دارد، برای اعمال این حق خودش چون محق است مجاز به استبداد نیست؛ محق است اما مجاز به تحمیل نیست. حق حاکمیت را مردم نمی‌دهند اما چون مردم نمی‌دهند او شرعا نمی‌تواند که با زور و قهر حاکم شود پس اگرچه حق حاکمیت و مشروعیت خودش را از جای دیگری می‌گیرد اما زمینه‌های اجتماعی یا اصطلاحا مقبولیت مردمی هم در آن بی‌تأثیر نیست که البته بحث در این زمینه‌ها تخصصی است و وارد شدن به آن به درازا می‌کشد.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: نظریه ولایت فقیه کتاب ولایت فقیه امام خمینی ره اندیشه سیاسی مورد امام حضرت امام ره نقطه مرکزی سیاسی امام یک نظریه مرکز ثقل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۳۲۱۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) با بنیان نهادن فقه جعفری در دوره‌ای که کسب دانش هم‌چون الماس گرانبها و دور از دسترس بود، انقلاب بزرگی را در عرصه علمی و فرهنگی آغاز کردند، که امروز شاهدیم انقلاب اسلامی تبلور ارزش‌های مکتب امام صادق(ع) تلقی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، به مناسبت فرارسیدن بیست و پنج شوال _سال‌روز به شهادت رسیدن امام جعفر صادق (ع) _ پایه گذار «مکتب جعفری‌» ابعادی از حیات اجتماعی و سیاسی آن امام بزرگوار را در کلام رهبر انقلاب به رشته تحریر درمی‌آوریم؛ امامی که در دوران خود موجب نوسازی و احیای تعلیمات اسلامی شد.

زمانیکه حکومت بنی امیه در سراشیبی سقوط قرار گرفت، یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که در این مرحله فشار بر روی مخالفین مخصوصاً امام صادق (ع) کاهش یافت و امام از فرصت به دست آمده، حداکثر استفاده از تحولات دوران جابه‌جایی حکومت را بردند. امام صادق (ع) به‌عنوان یکی از پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه‌داران فرهنگ اصیل دینی دست به اقدامات سیاسی همانند، تقویت جایگاه امامت و ایجاد ولایت‌پذیری، ایجاد واقعیت‌نگری سیاسی، طاغوت‌ستیزی، زنده‌نگه‌داشتن حماسه عاشورا و تقیه بین شیعیان زدند.

به‌طور کلی موارد زیر را به‌عنوان برجسته‌ترین و محوری‌ترین فعالیت‌های دوران حیات امام صادق (ع) می‌توان برشمرد:

۱. تبیین و تبلیغ مسئله امامت

۲. تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و تفسیر قرآن با بینش شیعی

۳. ایجاد تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی

امامِ مکتب

امام صادق (ع) مرد مبارزه، علم و دانش و تشکیلات بود، اما مرد علم و دانش بودنشان را بسیار شنیده‌ایم. محفل درس امام صادق (ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به‌وجود آورد هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی‌نظیر بود. همه حرف‌های درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآنی که در طول یک قرن و اندی توسط مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بودند، امام صادق (ع) به شکل درست بیان کرد و همین موجب شد که دشمن از او احساس خطر کند.

امامِ مبارزه

مرد مبارزه بودن امام را کمتر شنیده‌ایم. امام صادق (ع) مشغول یک مبارزه دامنه‌دار و پیگیر بود؛ مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به‌وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق (ع) زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از میان ببرد و به جای آن‌ها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. این در زندگی امام صادق (ع) برای کسی که دقت و مطالعه کند بسیار آشکار است.

امامِ تشکیلات

اما آن بُعد سومی که بسیاری نشنیده‌اند، مرد تشکیلات بودن امام است. امام صادق (ع) یک تشکیلات عظیمی از مومنان به خود، از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود؛ تشکیلاتی که امام صادق (ع) هرزمان اراده می‌کرد آنچه را که او می‌خواهد مردم بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم منتقل می‌کردند. یعنی از همه‌جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل‌علی جمع می‌شد. وکلا و نمایندگان امام صادق (ع) در همه شهرها وجود داشتند که مردم و پیروان ایشان بتوانند به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب‌الاجراست. آن کسی که برای ما واجب‌الاطاعه و ولی امر است فتوای مذهبی و اسلامی‌اش در باب نماز، زکات، روزه، بقیه واجبات، با فتوای سیاسی‌اش و فرمانش در زمینه جهاد، روابط سیاسی، روابط داخل کشور، و همه مسائل یکسان است، همه واجب‌الاطاعه است. امام صادق (ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را به‌وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند، با دستگاه بنی امیه مبارزه می‌کرد.

سیاست امام صادق (علیه السّلام) در گام اول، یک سیاست فرهنگی_تشکیلاتی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیان‌گذاران تشیع جعفری به شمار آمده‌اند. تلاش‌های سیاسی امام (ع) در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نارضایتی از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خانواده رسول خدا (ص) بود. از نظر امام صادق (ع) تعرض نظامی علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم جز شکست و نابودی نتیجه دیگری نداشت. برای این کار به‌راه‌انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا براساس آن، قیامی علیه حاکمیت آغاز و حصول به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتاب‌زده نه تنها دوام نمی‌آورد، بلکه فرصت‌طلبان از آن بهره‌برداری می‌کنند.

شبکه گسترده تبلیغاتی و سیاستِ تقیه

باوجود تبلیغات گسترده‌ای که از سوی بلندگوهای رژیم خلافت اموی انجام می‌گرفت و حتی نام علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) به عنوان محکوم‌ترین چهره اسلام، در منابر و خطابه‌ها یاد می‌شد، بدون وجود یک شبکه تبلیغاتی قوی آیا ممکن بود اهل‌بیت (ع) در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که افرادی محض دیدار و استفاده از محضر آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان راه‌های دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؟ دانش دین را فراگیرند و در موارد متعددی بی‌صبرانه اقدام به جنبش نظامی _و به زبان روایت، قیام و خروج_ را از امام بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه بود، پس درخواست قیام نظامی چه معنایی داشت؟

ممکن است سوال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتاً ماجرایی از آن نقل نشده است؟

دلیل این بی نشانی را نخست در پایبندی وسواس‌آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانه‌ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می‌شد.

فعالیت‌های امام (ع) به‌طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت (ع) دستور می‌داد، به‌طوریکه روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. رهبری شیعه به طور مسلم دارای برنامه‌ها و فعالیت‌های پنهانی در جهت انسجام مذهبیان بود؛ چیزی که در دوره‌های بعد آثارش هویدا گشت. امام (ع) معمولاً از رفت‌وآمد به دربار خلفای عباسی جز در موارد معدودی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف آنها مورد اعتراض قرار می‌گرفت. بدین‌گونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت آنها ابراز می‌داشت و با توصیه‌های سیاسی به افراد مانند: «اَیّاکَ وَ مُجَالِسَةُ الْمُلُوکِ» (بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی)، یاران خود را نیز از همنشینی با سلاطین برحذر می‌داشت و نیز می‌فرمود: «کَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ، اَلْإِحْسَانُ إِلَی الْاِخْوَانِ» (کفاره همکاری با سلطان، نیکی به برادران است).

انحرافِ انقلاب

در دوران حکومت بنی‌امیه، مبارزات امام به شکل آشکار بود، اما در دوران بنی‌عباس _که طولانی‌تر بود_ این کار به صورت مخفیانه‌تری انجام می‌گرفت. بنی عباس آن جریان انحرافی بودند که از فرصت انقلاب سوءاستفاده کردند. یعنی همان انقلابی را که امام صادق (ع) داشت به‌وجود می‌آورد، منحرف کردند و این خطر همیشه انقلاب‌ها است. آن خط درست انقلاب که منطبق با معیارها و ضوابط اصلی انقلاب است گاهی جای خود را به یک خط عوضی منحرف فاسد باطل با شعارهای حق می‌دهد. این است که انسان حواسش باید جمع باشد. مردم آن زمان حواسشان جمع نبود. تا سال‌ها بعد، شاید تا سی سال بعد یا بیست سال بعد، مردم مناطق دوردست خیال می‌کردند که این حکومت بنی عباس محصول مبارزات آنها است. خیال می‌کردند حکومت آل‌علی همین است و خبر نداشتند که اینها غاصب‌اند.

امام صادق (ع) در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی را در جهان اسلام ایفا کردند. می‌توان گفت که بیشتر مردم فقط چهره فقهی و دینی امام (ع) را می‌شناسند و کمتر نقش سیاسی ایشان مورد بررسی قرار گرفته و حتی از آن غفلت نیز شده است، اما واقعیت این است که امام صادق (ع) و پدر بزرگوارشان در عرصه سیاست یک الگوی مناسبی را ترسیم کرده که می‌تواند امروزه نقشه راه سیاستمداران قرار گیرد.

کد خبر 750440

دیگر خبرها

  • قدیمی ترین متن مبارزاتی امام خمینی و انتشار دست‌نوشته‌ رهبری در دفتر کتابخانه وزیری برای نخستین بار + عکس
  • مسئول کمیته نیروهای مسلح ستاد بزرگداشت امام خمینی(س): دشمنان امام را نقدهای غیرمنصفانه می‌کنند/ توصیه ما این است که به مناطق محروم بیشتر توجه شود
  • زوال اسرائیل در اندیشه امام و رهبر انقلاب
  • معلمان برای خدمت به علم، در امتداد نهضت امام صادق (ع) حرکت می‌کنند
  • مظلومیت حقوق بشر نزد افکار عمومی جهان مشخص شد
  • امام صادق(ع) آغازگر جهاد فقه و نهضت علمی اسلامی است
  • امام صادق(ع) نهضت علمی بزرگی را در جهان اسلام پی‌ریخت
  • انقلاب اسلامی تبلور مکتب سیاسی امام صادق(ع)
  • خطبه های نماز جمعه نماینده ولی‌فقیه در سیستان و بلوچستان
  • انقلاب اسلامی ایران موجب بیداری مردم جهان شده است